بدون عنوان
دیروز وقتی رضا تمرینهای که دکتر برای کمرش داده بود رو انجام میداد .امیر علی کلی ذوق کرده بود تند تند چهار دست و پا می رفت و خودش رو روی رضا می انداخت و می خندید . می خواست کاغذ تمرینها رو از دست رضا بگیره . وقتی نمی ذاشتش کلی می خندید. خلاصه حسابی از تمرینهای ورزشی رضا خوشش آمده بود . این روزها گل پسرم سعی میکنه که خودش تنهایی بلند شه . وقتی هم که از جایی می گیره و بلند می شه سریع دستاش رو ول میکنه . تا خودش بایسته. موقعی که راه می برم دستش رو الکی می گیرم راه می ره ولی هنوز خودش اعتماد نداره و می ترسه . تا دستش رو ول می کنی دستپاچه می شه و با سرعت می خواد خودش رو به یک جا برسونه تا از اونجا بگیره و این باعث...
نویسنده :
امیرعلی خیاطی
11:48